بازی های درباره دنیای پس از مرگ یا آخر زمان زیادی داریم که سبک نسبتا پرطرفداری محسوب میشود و حالا این بازی از این سبک بسیار مورد توجه گیمر ها قرار گرفته
بازی A Plague Tale: Innocence از داستان را به فرانسه باستان یاد میکند. داستان بازی در دوران تاریک اروپا (Dark Age) رخ میدهد، دنیایی ترسناک که انسانها برای بقای خود و خانواده خود تلاش میکنند و سایه جنگ و طاعون بر سر تمام اروپا سایه انداخته است.
این بازی از فرمولی برنده شبیه به بازی Last of Us استفاده کرده است. دو یتیم به نامهای هیوگو (Hugo) و آمیشا (Amicia) به دنبال جواب سوالهایی هستند که هیچ جوابی برای آنها وجود ندارد. طاعون در حال کشتن انسانهای بیگناه است و این دو یتیم در برابر این دنیای بی رحم کاملا تنها هستند. هیوگو به بیماری عجیبی دچار شده است که باعث شده از زمان تولدش از بقیه افراد و دنیا به دور باشد.
تمامی دنیای اطراف با مرگ و طاعون پوشیده شده است و کاراکترها باید راه خود را از بین اجساد و جنازههای سربازان کشته شده باز کنند. مشکل اصلی شیوع بیماری طاعون، افزایش شدید جمعیت موشهای گوشت خوار است. در این بازی شما باید در برابر سربازها و مزدورها از یتیمها مراقبت کرده و به دنبال راهی برای خلاص شدن از شر موشها بگردید.
همانند بازی Hellblade: Senua's Sacrifice، کاراکتر اصلی بازی باید تصمیمات مهمی را بگیرد که هر کدام از این تصمیمها، قسمتی از روح وی را از بین میبرد. در حقیقت روایت اصلی داستانی بازی، روایت نابودی بیگناهی آمیشا است؛ این که وی چقدر از ارزشهایش را برای زنده ماندن و بقا زیر پا میگذارد.
نقش تفتیش کنندگان عقاید (inquisition) را نیز نباید از یاد برد. فرقهای مذهبی که دلیل شروع طاعون را نابودی دین و ایمان مردم میدانند و با استفاده از متدهای خشن و بی رحمانه، هر کافری را خوراک موشهای گرسنه میکنند. در حقیقت اعمال وحشیانه این گروه خرافاتی-مذهبی بوده است که طاعون را به فرانسه کشانده. افراد این فرقه سختترین دشمنان شما در بازی هستند و همیشه باید به فرار از آنها ادامه دهید.
در این بازی، گیمپلی بر اساس مخفی کاری بنا شده است و شما باید تمام مراحل بازی را با کمترین جلب توجه به پایان برسانید. در اکثر مواقع، باید از دست سربازان به تاریکی پناه برده و از دست موشها به روشنایی پناه ببرید. ایجاد تعادل بین این دو موضوع، شالوده اصلی گیمپلی بازی را تشکیل میدهد و معماهای آن نیز بر اساس همین موضوع ساخته شدهاند. از آنجایی که آمیشا صرفا یک دختر جوان و هیوگو نیز یک پسر پنج ساله است، شما هیچ شانسی در مبارزات تنبه تن نخواهید داشت و باید با استفاده از قدرت ذهن و حل معما، راه خود را به سوی امنیت باز کنید.
اسلحههای بازی به وسایل سادهای که یک دخترجوان بتواند از پس ساختن آنها بر بیاید محدود میشوند و خبری از شمشیرها و کمانهای براق و قدرتمند نیست. تقریبا تمامی بازی را با یک قلابسنگ ساده طی خواهید کرد و باید با استفاده از آن، خود را از محیط نفرینشدهی بازی فراری دهید.
نکته مهم دیگر گیمپلی این بازی، نقش هیوگو در مبارزات و حل معماهای بازی است. وی صرفا یک بار اضافی برای کاراکتر اصلی نیست و در بسیاری از مراحل، کمکحال شما خواهد شد. برای مثال دستهای کوچک او برای باز کردن هر قفلی مناسب است و میتوانید ماموریتهای کوچک و اینچنینی را به او بسپارید.
هوش مصنوعی بازی نیز از قدرت خوبی برخوردار است و فرار کردن، و یا گمراه کردن دشمنان کار چندان آسانی نیست.
حتی نسخه پیش نمایش بازی نیز از جزئیات گرافیکی خوبی برخوردار بوده و گیمپلی بازی به روانی دنبال میشود. موسیقی متن و صداگذاری بازی به نحو احسنت انجام شده است و میتواند شرایط تاریک و ترسناکی را شبیه سازی کند.
روابط عاطفی جالب بین شخصیت های بازی، گیمپلی مناسب و روان و البته روایتی جذاب و درگیر کننده، ميتواند باعث موفقیت این عنوان شده و فروش آن را تضمین کند.
لطفاً برای ارسال نظر ابتدا وارد حساب کاربری خود بشوید
اگر تاکنون ثبت نام نکرده اید ، روی این لینک کلیک کنید